حکیم الهى یکی از علمای بزرگ و از مجتهدین درجه اول قرون اخیر ایران است. او از شاگردان با استعداد حاج ملاهادی سبزواری(فیلسوف بزرگ دوران) است که در رمضان ۱۲۴۳ متولد شد و در سال ۱۲۹۴ هجری‌شمسی وفات یافته است.
حکیم الهی سال‌های زیادی را در حوزه‌های علمیه نجف و کربلا به تحصیل معارف اسلامی مشغول بود. وی در ۱۸ سالگی به همراه پدرش اعمال حج را به جا آورد و پس از مدتی به اصفهان سفر کرد. او ریاضیات و هیئت و نجوم را در مدرسه جده آموخت و سپس به کربلای معلّا برای به تحصیل فقه و اصول عزیمت کرد.

حکیم الهی در ۲۴ سالگی و برای تکمیل آموخته‌های خود به نجف اشرف رفت و پس از طی مدارج علمی، به سمنان بازگشت و به ارشاد خلق و امامت جمعه و جماعت مشغول شد. او نخستین امام جماعت مسجد سلطانی بود.

آوازه ملاهادی سبزواری(حکیم و عالم بزرگ فلسفی)، حاج ملاعلی را ترغیب کرد که برای شاگردی وی به سبزوار سفر کند. آشنایی و تحصیل در خدمت حاج ملاهادی حدود چهار سال طول کشید. گفته شده عده‌ای در قالب کاروان از سمنان، در سبزوار به خدمت حاج ملاهادی می‌رسند و تقاضا می‌کنند که حاج ملاعلی برای هدایت مردم سمنان، به زادگاه خود برگردد، حاج ملاهادی نیز پاسخ خود را به زائرین امام رضا (ع) پس از بازگشت از زیارت بارگاه حضرت، موکول می‌کند و پس از بازگشتن زائران سمنانی، حکیم سبزوار اذعان می‌کند که دیگر چیزی ندارد که به حاج ملاعلی بگوید؛ اما آمدنش به سمنان یا اقامت در سبزوار، به اختیار اوست. سرانجام، حکیم الهی به زادگاه خود، سمنان برمی‌گردد و مدت۴۰ سال به کار درس و بحث و مسجد و مدرسه می‌پردازد.

ویژگی‌های اخلاقی حکیم‌الهی سبب محبوبیت وی در میان مردم سمنان شد. او عصبانی نمی‌شد و به کسی بی‌احترامی نمی‌کرد، صاحب کمالات اخلاقی بود و از داشتن اعمال صوفیانه و زهد ریائی به شدت پرهیز می‌کرد و داشتن این گونه رفتارها موجب شده بود تا هرگاه مردم با مشکلی مواجه می‌شدند به او مراجعه می‌کردند. درباره ساده‌زیستی و خوش خلقی و درایت این حکیم بزرگ در حل مسائل، در میان مردم سمنان روایت‌های بسیاری جاری است که تعدادی از آنها را نقل می‌کنیم.

– حکیم الهی به شغل کشاورزی مشغول بود. این کار وی به پیروی از امامان معصوم (ع) بود. او از محل کشاورزی خود به مسجد می‌آمد و پس از اقامه نماز، به موعظه و ارشاد خلق می پرداخت او هیچ نوکری در خانه نداشت.

– او برای حمایت از کشاورزان نیز هنگامی که بادمجان در سمنان آماده برداشت می‌شد، به قصابان سفارش می‌کرد تا گوشت را ارزان کنند تا پول مردم صرف خرید بادمجان شود و باری بر دوش ضعیفان نباشد.

– روزی در موعظه بعد از نماز، به بازاریان گفت که شنیده ام که زائران امام رضا (ع) عازم مشهد مقدس‌اند و چند روز دیگر به سمنان می‌رسند، مواظب باشید که کلاه بر سرتان نگذارند، این جمله را روزهای بعد هم تکرار کرد تا این که یکی از بازاریان گفت: آقا اگر ما کلاه سر آنها نگذاریم، آنها نمی‌توانند کلاه سر ما بگذارند، حکیم که به بذله‌گویی نیز مشهور بود؛ با خنده در پاسخ می‌گوید که کلاه همین است، کم و گران می‌دهید، آنها ایمان شما را می‌برند، کلاه حقیقی و عبرت‌آموز که باید همه بدانند، همین است.

– فرد باغ داری از جفای برادرش می‌نالید که مراعات کشت مرا نمی‌کند و از همجواری او به ستوه آمده‌ام، حکیم به گویش سمنانی می‌گوید: «بِنجی نِنجا، نِنجا بِنجی»(مقصودش این بوده که دیوار بکشی، عذاب نکشی؛ دیوار نکشی، عذاب بکشی).

– در کتاب «تاریخ سمنان» تالیف عبدالرفیع حقیقت نیز آمده است: «گویا یکی از ثروتمندان محله لتیبار سمنان که منزل وی در جوار آب‌انبار عمومی محله بوده، به مردم پیشنهاد می‌کند که لوله آبی از آب انبار مذکور به خانه خود بکشد و در عوض روشنایی آب انبار را تضمین می‌کند. مردم از حکیم الهی، مانند بسیاری از امور، کسب تکلیف می‌کنند. حکیم با شعری به گویش سمنانی جواب می‌دهد: « چلا ممره ممونه تاریک / لوکه ممونه دراز و باریک» (چراغ خاموش می شود و فضا تاریک می ماند در حالی که آن سوراخ دراز و باریک می‌ماند و حق حقوقی ایجاد می‌کند)» و بدین وسیله با این امر مخالفت می‌کند.

– در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی در سمنان قحطی اتفاق افتاد و محتکران گندم‌ها را پنهان کردند، حاکم سمنان هم از فرصت استفاده کرد و از سوداگران غله، بهره‌ها برد و مردم از گرسنگی به حاجی ملا علی متوسل شدند. حکیم‌الهی فریاد گرسنگان را به حاکم رساند و حاکم چاره‌ای نکرد، حاجی ملاعلی پیامی به حاکم فرستاد که هر گاه نان به مردم نرسد، شخصی دکان نانوایی باز می‌کند و نان ارزان و فراوان خواهد فروخت، سرانجام حاجی ملاعلی به همراهی ثروتمندان سمنان، دامغان و شاهرود قحطی این شهر را شکست و همه مردم این شهر نان خوب و ارزان و فراوان گرفتند.

-حاج ملاعلی تنوری در خانه داشت که در آن نان می‌پخت، یک روز به زن نانوا که در کنار تنور بود و نان می‌پخت گفت: این هیزم حیف است که همچنان به داخل تنور می‌ریزی می‌سوزانی. کمی صرفه جویی کن و به همان اندازه هیزم بریز که با آن همان اندازه نان می‌پزی.

– همچنین روایت شده که وی پیش‌بینی‌های جالب توجهی در مورد آینده داشت، او در مجلسی گفته بود: «قریباً آسمان‌ها جاده می‌شود و کاروان‌ها بر فراز آسمان‌ها به حرکت در می‌آیند» که شاید در زمان وی درک نمی‌شد، ولی حالا پرواز با هواپیما امری عادی است.

-یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که به حکیم نسبت می‌دهند و در بین مردم هم بسیار شنیده می شود، موضوع خشت‌هایی است که گفته شده حکیم در چهار گوشه سمنان برای دفع بلا گذاشته است. حکیم چهار خشت را گرفته و بر آنها دعا خوانده و خشت ها را در چهار گوشه سمنان خاک کرده تا شهر سمنان از بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل در امان باشد.

آثار حکیم‌الهی
تعداد تألیفات حکیم در فقه و اصول و حکمت، بیش از ۲۵ کتاب بوده است اما عوامل مختلفی از جمله علاقه نداشتن حکیم‌الهی به شهرت، موجب از میان رفتن بسیاری از این آثار شد.
نسخه خطی «مجموعه رسالات در باب فقه و اصول»، نسخه خطی کتاب «خلاصه الحساب»، نسخه خطی رساله «در علم حساب»، نسخه خطی کتاب «جنگ»، نسخه خطی رساله در «بحور شعری»، نسخه خطی خلاصه «گنجینه الاسرار» از مولانا محمود علی دلدار به انضمام حواشی حاج ملاعلی، نسخه خطی «خلاصه شمس المناره» از تصنیفات احمدقمی به انضمام حواشی حاج ملاعلی و نسخه خطی «رساله در خواص حروف، جفر و تنجیم» از جمله آثار به جای مانده از حکیم سمنانی است.

خدمات حکیم به سمنان
حاج ملاعلی حکیم‌الهی نقش موثری در ایجاد موقوفات در دوره قاجاریه در منطقه قومس داشت. او با مناعت طبع، قناعتی که داشت؛صرفه‌جویی را سرلوحه زندگی خود قرار داد و آنچه را که با پس‌انداز اموال خود به دست آورد به صورت موقوفاتی در دامغان، شهمیرزاد و سنگسر از خود به یادگار گذاشت. تأثیر این عالم در توسعه فرهنگ وقف، از نزدیکان و خانواده‌اش آغاز شد، چنانچه که فرزند ایشان حجت‌الاسلام و المسلمین حاج عبدالعلی‌الهی نیز ۲۷ باب دکان تکیه پهنه و مقداری آب را وقف کرد.

بیشتر این موقوفات با نیت اقامه عزاداری سیدالشهدا و عزاداری پنج تن آل‌عبا ایجاد شد، زیرا در آن زمان نیاز جامعه همین امر بود تا مردم در خصوص عزاداری سیدالشهدا و نقش امام حسین(ع) در احیای اسلام مطلع شوند.
یکی دیگر از خدمات وی به سمنان مرمت گرمابه پهنه است که در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی در زمان سلطنت مظفرالدین شاه و به دستور حاج ملاعلی حکیم‌الهی، تعمیر و تجدید بنا شد.