دو قبیله بر سر این که کدامیک جمعیت بیشتری دارند با هم اختلاف پیدا کردند! پیشنهاد کردند که برای روشن شدن موضوع، سرشماری کنیم! سرشماری عمومی نفوس و مسکن که آغاز شد یکی از قبایل در رقابت جمعیتی مغلوب شد. نمایندگان قبیله مغلوب نتیجه را نپذیرفتند و گفتند زنان حامله را باید دو تا حساب کنیم! دوباره سرشماری کنید! باز هم سرشماری کردند و مغلوب شدند! نمایندگان قبیله باز هم نتیجه را نپذیرفتند و گفتند اصلا برویم تعداد مردههای قبرستانهایمان را هم بشماریم! در چنین احوالاتی بودند که خداوند سوره تکاثر را بر پیامبر(ص) نازل کرد:«الهیکم التکاثر، حتی زرتمالمقابر، کلا سوف تعلمون… افزونطلبی شما را به خود مشغول داشته است، تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید، چنین نیست که میپندارید، به زودی خواهید دانست!» ترجمه امروزیتر این آیات میشود این که شما آنقدر سرگرم آمار هستید که حتی از استخوانهای پوسیده پدرانتان هم نمیگذرید! این چگونه تحقیق بیسرانجامی است که ببینیم مردگانمان چند نفرند؟!
حکایت مردمان آن قبایل خیلی هم برای ما ناآشنا نیست. حتما شما هم با برخی از مسابقات قرآنی مواجه شدهاید که پرسشهای عجیبی را پیش روی مخاطبان میگذراند:« کدام آیه قرآن ۱۴ میم دارد؟ اول نام چند سوره از قرآن حرف نون است؟ در فلان سوره کلمه إذا چند بار تکرار شده است؟» برخی از ما میکوشیم کودکان را با این دست پرسشها به پژوهش در قرآن ترغیب کنیم!
خداوند در آیه ۲۲ سوره کهف به نکته جالبی درباره اصحاب کهف اشاره میکند:«برخی میگویند آنها سه نفر بودند که چهارمین آنها سکشان بود و برخی میگویند پنج نفر بودند که ششمین آنها سگشان بود، اینها سخنپراکنیهای بیدلیل است! گروهی دیگر میگویند آنها هفت نفر بودند و هشتمین آنها سگشان بود، بگو پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!»
خداوند میتوانست همان اول تعداد اصحاب کهف را بگوید و قصه را تمام کند! اما سخن خدا این است که چه سودی به حال شما دارد که بدانید اصحاب کهف چند نفر بودند؟! مهم این است که اصحاب کهف چه کردند!
گمان نکنیم که آن پرسشها تنها برای کودکان طرح میشود و گمان نکنیم روحیه بحثهای بیهوده تنها در بحثکنندگان درباره تعداد اصحاب کهف وجود داشته و گمان نکنیم تنها دو قبیله قدیمی بودند که بر سر موضوعی بیهوده پژوهش آماری به راه انداختند! همین امروز هم اگر نگاهی به برخی از موضوعات پژوهشی کشور داشته باشیم، میبینیم که شباهتهایی با آن قبایل داریم!
روز پژوهش فرصت مناسبی است برای این که بپرسیم به راستی چقدر از پژوهشهای کشور منطبق با نیازهای کشور صورت میگیرد و چقدر از این پژوهشها در قالب پایاننامههای بیهدف در گوشه کتابخانهها خاک میخورد؟ کدام پرسشهای اشتباه سبب میشود که پژوهشهای اشتباه صورت بگیرد؟ و کدام تفکر بحث درباره تعداد میمهای آیات قرآن را به بحث درباره محتوای قرآن ترجیح میدهد؟