دسته‌ها، گروه‌ها و حلقه‌ها!/گفت وگو

اسماعیل همتی
[ کارشناس مسائل فرهنگی]

می‌گفت روزگار چنان قدرتی دارد که حتی معنا و مفهوم کلمات را هم عوض می‌کند؛ مثلاً آن قدیم‌ها اگرچند نفر باهم می‌شدند و تصمیم می‌گرفتند یک موشک هوا کنند یا یک پروژه‌ای را بگیرند بلکه با انجامش بتوانند یک‌ساله راه صدساله را بروند، اسم آن چند نفر بود دسته. آن‌وقت اگر همان دسته برای خودشان اطرافیان پنهان و آشکاری داشتند، اسمشان بود دار و دسته؛ و شکی نیست که رهبر و مدیر آن دسته هم‌اسمش بود سردسته.

حالا اگر آن دسته کارها و نوع دیدگاهش مثبت نبود و صبح تا شب دنبال زد و بند و پیدا کردن آدم‌هایی برای از راه به درکردن بودند و در کافه‌ها کارها می‌کردند و بزن‌بزن می‌کردند، اسمشان در میان جماعت مردم می‌شد باند؛ یعنی باند به دسته‌ای می‌گفتند که کارهایش چندان معقول نبود و ترفندهایی بلد بودند که بسیار نشدنی‌ها را شد می‌کردند.
می‌گفت ولی در همان دوره اگر دسته‌ای کارهایش مثبت بود و آدم‌هایش معقول اهل مطالعه و زحمت و خدمت به کشور و مردم و خودشان بودند، اسمشان خودبه‌خود شد گروه؛ مثلاً گروه مطالعات باستانی. گروه مجری پروژه خانه‌سازی.
می‌گفت الآن ولی اسم جدیدی وارد معرکه شده به نام حلقه؛ اما مشخص نیست به خاطر کارهای و دیدگاه‌های خوب و مثبتشان است یا غیر مثبت. وگرنه مگر گروه چه اشکالی داشت که روزگار اسم حلقه را برای آنان انتخاب کرده و خودشان هم راضی‌اند. چون چند نفر دورهم جمع شده‌اند که باهم همفکر و همراه و هم هدف و هم نقشه و هم‌شکل و تا حدودی هم لباس هستند. ولی بازهم همان اسم گروه برازنده‌تر است. چون هنوز معنا و مفهومش چندان عوض نشده. هم فارسی است هم همه کارها و شغل‌ها و دیدگاه‌ها را دربرمی‌گیرد. ولی اسم حلقه که می‌آید آدم یاد حلقه نامزدی و حلقه محاصره می‌افتد!
می‌گفت حواست کجاست؟ حلقه نامزدی کجا بود؟ تو چرا این‌قدر پرتی؟! آن‌هایی که اسم حلقه را روی گروه خودشان می‌گذارند، شاید بدون اینکه خودشان هم متوجه باشند درواقع ماهیت و هدف خودشان را معرفی می‌کنند؛ یعنی ما مثل یک حلقه‌ای هستیم که بسته‌ایم و دیگرکسی نمی‌تواند و نباید به داخل ما نفوذ کند و بر تعداد ما اضافه شود تا مبادا یک ریال از سهم و درآمدمان نصیب او بشود؛ و فرق حلقه با گروه در همین است. در گروه می‌آیند و می‌روند، اضافه می‌شوند و کم می‌شوند. نقد می‌کنند و نقد می‌شوند. اصراری هم ندارند حتماً حتماً در پروژه‌ای که کل مبلغ اجرایش صد میلیون تومان است، سیصد میلیون تومان سود گیرشان بیاید. برای همین آهسته می‌روند و پیوسته. برخلاف حلقه‌ها که معمولاً تا اتفاقی نیفتاده خوب و خوش و راضی از روزگار هستند؛ اما چند خطر همیشه کنار گوششان است که باید مراقب باشند؛ یعنی اگر نباشند و مثلاً یک زد و بند ناشیانه بکنند یا براثر اتفاق پیشکسوت محل را نبینند و… ممکن است دست اغواگر روزگار هولشان بدهد به جلو و چنان در سراشیب طمع و غرور و خودشیفتگی قرار بگیرند که ناگهان سر از خندق آبروریزی و اختلاس و این‌جور کارها دربیاورند.
می‌گفت در ضمن حلقه هم مثل دسته می‌تواند شامل انواع کارها و تخصص‌های مادی و معنوی و تکنولوژیکی و عرفانی و آرماتوربندی و نقاشی روی دیوارهای شهر و داوری داستان در استان‌های کشور و تعیین مدیران برای اداره واردات و صادرات و شرکت‌های برگزارکننده مراسم شادی و عزا هم باشد. فقط بستگی به دیدگاه افراد داخل آن دارد که آن دیگر در جامعه تعیین می‌شود اسمش گروه باشد یا حلقه؛ یعنی نمی‌شود حلقه بود و گفت ما حلقه نیستیم و گروهیم؛ زیرا هیچ‌کس باور نمی‌کند؛ زیرا گروه برای هم‌افزایی است که توسط چند نفر شکل می‌گیرد؛ اما حلقه تا الآن ثابت‌شده که نه. مگر اینکه واقعاً در هر قاعده یک استثناء هم وجود داشته باشد.

درباره بخش تحریریه ویکی سمنان