سنت‌ها،مطالب تاریخی، تمثیل‌ها و وقایع/فرهنگ عمومی

• اصطلاح لنترانی: لنترانی که در قرآن و در حکایت حضرت موسی که از خداوند درخواست کرده بود که خود را به من نشان بده (رب ارنی) یعنی خداوندا خود را به من بنما و نشان بده! و خداوند علی اعلی به او می‌رساند که تو گر چه پیغمبر من هستی ولی بنده‌ای بسیار ضعیف در برابر عظمت لایتناهی من می‌باشی… لنترانی… یعنی نمی‌توانی مرا به بینی و آن ظرفیت و تحمل را نداری! لکن.. لنترانی در گفتار و تمثیل‌های عامیانه هم وارد شده و گاه فردی به کسی می‌گوید اینقدر لنترانی مگو یا اینقدر لنترانی تحویل مردم نده! یعنی اینقدر حرف‌های درشت و زننده و بی‌سر و ته مزن و و یا ناسزا و دشنام مده!

• من ماتم از این کار تاپش پنج و نان چهار!

مردم ما حتی آن عامی بیسواد و کور و نابینا عنان زندگی در دستشان بود و خوب می‌فهمیدند که دنیا چه خبر است و منافع خود را از دست نمی‌دادند. این بیت تمثیلی در موردی بکار می‌رود که شما بخواهید به فرد سوء استفاده چی و دزد بفهمانید که من متوجه ام که چه می‌کنی و بی‌خبر از دزدی‌های تو و دغل کاری‌های تو نیستم. حکایت بیت از آنجاست که پیرزن کوری مقداری خمیر آرد نزد نانوائی می‌برد تا برایش چند گرده نان پخت کند. نانوا هر بار که خمیر پهن شده اش را با نان بند در تنور می‌برد صدای تاپ چسبیده شدن خمیر بر بدنه تنور را می‌شمارد! متوجه می‌شود که نانوا ۵ خمیر را در تنور برده و باید ۵ گرده نان به او بدهد! وقتی نانوا به جای ۵ گرده نان ۴ چهار گرده نان را به پیر زن کور می‌دهد! پیرزن برایش می‌خواند:

من ماتم از این کار / تاپش پنج و نان چهار!

• دعای مردم سابق که به صورت کتیبه‌ای بر دیواری از اطاق‌هایشان نصب یا بر روی یکی از تیرهای سفید و براق سقف اطاق می‌نوشتند که:

بارالها کم مگردان چار چیز از این اطاق

نان گرم و آب سرد و چائی و قلیان چاق

که نان گرم و آب خنک و چای خوش عطر و قلیان مرتب آماده همیشه در پذیرائی‌ها بود!

• اعتقادات مردم بریتانیا درباره زنبور عسل: اولاً مردم بریتانیا زنبورها را خیلی دوست دارند و در کنار کندوی آنها حرفهای زشت و ناروا و به خصوص دروغ نمی‌گویند زیرا عقیده دارند اگر در کنار کندوهای عسل که جای مقدسی است فحش و ناسزا دهند و بد زبانی کنند زنبورها کندو را ترک می‌کنند!

• در مردم اسکاتلند این اعتقاد قوی است که به هنگام تولد نوزاد باید تمام قفل‌ها باز باشد.

• در نزد مردم بریتانیا این عقیده درباره درخت زبان گنجشک جاری و ساری است که زبان گنجشک درخت مقدسی است که کسی حق شکستن شاخه‌های آن را ندارد و در دست داشتن شاخه از درخت زبان گنجشک انسان را از خطر طوفان و سحر و جادو در امان نگه می‌دارد به علاوه در زیر درخت گنجشک هیچ جانور گزنده و سم‌داری لانه نمی‌سازد!

• در روستای آشیل واقع در شمال غربی ایرلند پسر بچه‌ها اغلب به وسیله جادوگران پسر دزد ربوده می‌شوند بنابراین مردم این جزیره پسر بچه‌های خود را تا سن ۱۴ سالگی با لباس دخترانه می‌پوشانند تا مورد دزدیدن جادوگران قرار نگیرند!!

• این اعتقاد که عیناً در ما ایرانیان هم وجود دارد در بریتانیا در بین مردم هست که اگر بچه‌ای به هنگام تولد دستانش باز باشد در آینده و به هنگام بزرگی شخصی خیر و دست و دلباز می‌شود و برعکس اگر بچه‌ای دستش به صورت مشت و بسته باشد فردی خسیس و مال دوست و سخت گیر خواهد شد.

• طولانی خواندن نماز: شخصی پیش رسول خدا آمد و عرض کرد یا رسول الله من بامدادان نمی‌توانم به نماز حاضر شوم زیرا پیش نماز ما نماز را خیلی طول می‌دهد و من خسته می‌شوم! رسول خدا (ص) با شنیدن سخن این مرد چنان در خشم شدند که بی‌سابقه بود. سپس خطاب به پیش نماز فرمود: شما با این کار‌های خود و طول دادن نماز مردم را از دین منزجر می‌کنید و کسی برای نماز جماعت پیش شما نمی‌آید. پس باید نماز را طول ندهید و سبک بخوانید و مردم را خسته نکنید زیرا اکثر نماز خوانان پشت سر شما افراد پیر و ناتوان هستند و کار و زندگی دارند.

• منظور از قول لین چیست ؟ منظور سخن نرم و ملایم و قابل درک و دریافت است.

• کشتی گیران ایران – پهلوان یزدی بزرگ از کشتی گیران معروف کشور بود که سرآمد پهلوانان به حساب می‌آمد. در صحنه‌ای که بین او و اکبر خراسانی در حضور ناصرالدین شاه قاجار برنامه کشتی گذاشته بودند تا بازوبند پهلوانی کشور را به کشتی‌گیر برجسته مملکت اهداء کنند دو کشتی گیر در محل برگزاری این مسابقه سر شاخ شدند، اکبر خراسانی که وزنش از پهلوان یزدی بزرگ خیلی کمتر بود ولی بغایت فرز و چابک و در گرفتن فنون مختلف کشتی زیرک و پر توان بود بطوری که پهلوان یزدی را در آن کشتی خسته و بی‌حال کرد و کار کشتی به نتیجه‌ای نرسید. یزدی بزرگ که خود را ناتوان و ضعیف در برگزاری کشتی‌های پهلوانی دید بازوبند قهرمانی خود را نزد ناصرالدین شاه آورد و به او گفت چون دیگر پیر شده‌ام و توان کشتی گرفتن را ندارم بازوبند پهلوانی مرا به پهلوان اکبر خراسانی مرحمت کنید! و ناصرالدین شاه درخواست او را انجام داد.

• شعری فی البداهه برای انجیر: ساسان میرزا از شاهزادگان قجری طبعی لطیف داشت و اشعار زیبائی می‌سرود به طوری که محسود دیگران واقع می‌شد. عصر گاهی که ناصر‌الدین شاه در کنار حوض باغ گلستان به خوردن انجیر مشغول بود و عده زیادی از خاصان در حضور شاهی بودند شمس‌الشعرا وارد شد و از ساسان میرزا خواست که فی‌البداهه شعری خوش بسراید! شاهزاده پر مایه با لحظه‌ای درنگ و اندیشه با لحنی خوش دو بیت زیر را چنین سرود:

انجیر اگر میوه شیرین نبدی

عصرانه شاه ناصرالدین نبدی

گربه نبدی ز سیب و انگور و انار

هرگز قسم خدای و التین نبدی

شاه را از لطف طبع و شیرینی گفتار ساسان میرزا سخت پسند افتاد و از روی خشم و تحقیر نگاهی چند تند و تیز بر بداندیشانی که در حضرت ایستاده تا ساسان میرزا را عجز از این کار ببینند افکند که همه خود را باخته و شرمسار شدند. آنگاه شاه دستور داد از خزانه خلعتی گرانبها برای شاعر سخنور بیاورند!

• دعا در حق یاران: شادروان دهخدا در شرح حکایت‌های خود درباره ابوحمدون گوید که او را صحیفه‌ای بود و نام سیصد تن از یاران خود را در آن نوشته بود و هر شب یکی از یاران را به دعای خیر یاد می‌کرد. شبی از دعای یاران باز ماند و در خوابی عمیق فرو رفت نیمه شب در خواب شنید که کسی او را می‌گوید ابوحمد: امشب چراغ‌های خانه تو روشن نیست! ابوحمد از خواب برخاست و چراغ را روشن کرد و صحیفه را برداشت و به ادامه دعا برای بقیه یاران پرداخت. در شرح ابوحمدون نوشته‌اند که از برگزیدگان زهاد و مشاهیر قراء بود. قراء کسانی بودند که قرائت قرآن را درست و طبق سنت قاریان می‌خواندند و مورد توجه بودند.

• احترام به بزرگان: یاقوت حموی در کتاب معجم الادباء نقل کرده است که وقتی صاحب بن عباد به بغداد وارد شد نزد قاضی شهر ابوسائب رفت. قاضی برای ادای احترام به او به خود حرکتی داده تمام قامت برنخاست و چنان نمود که توانائی برخاستن ندارد! صاحب در میانه نیم خیز شدن او دستش را بگرفت و او را تمام قد برخیزاند و گفت: قاضی باید در قضای حقوق اخوان بپا خیزد.

• صاحب بن عباد نوشته است که در اخبار معن بن زائده خواندم که کسی بروی وارد شده به معن گفت مرا مر کوبی ده تا پیاده نباشم معن به خدمتکاران فرمود تا وی را اسبی و استری و خری و شتری و کنیزی بدهند سپس به درخواست کننده گفت اگر دانستمی که خدا جز اینها مرکوبی آفریده است تو را از آنها بهره مند می‌ساختم و همینطور بفرمود تا او راجبه‌ای و پیراهنی و سراویلی و عمامه‌ای و مندیلی و مطرفی و ردایی و جورابی از خز بدهند و باز گفت اگر دانستم که لباس دیگری از خز وجود دارد می‌گفتم تا برایت آماده کنند! و دوباره بفرمود تا او را به خزانه مملکتی برده و در حد امیری بخشنده خلعت‌های زیادی هم به او دادند.!

• بعضی از آداب و رسومات متعلق به همه مردم کشور است که همه مقید به آن و در رعایت و ملاحظات در برابر برخی از سنت‌ها قصور و کوتاهی ندارند فی‌المثل در ماه محرم و صفر که ماه عزا داری سالار شهیدان است عروسی‌ها و همینطور مراسم ختنه سوران و دیگر جشن‌هائی که جنبه سر و صدا و پخش آهنگ‌ها و موسیقی و امثال این برنامه‌هاست برگزار نمی‌شود.

• زن‌ها در ماه‌های محرم و صفر آرایش نمی‌کنند و بیشتر به برگزاری مراسم عزاداری حضرت ابا عبدالله و خامس آل عبا می‌پردازند و در خانه‌ها مراسم و روضه‌خوانی زنانه برگزار می‌کنند و نذورات و خیرات زیادی به نیت ائمه و شهدای کربلا به مردم می‌رسانند.

• مراسم عزاداری سالار شهیدان به هنگام محرم در تمام نقاط ایران و هر شهر و آبادی با بستن تکایا و حسینیه‌ها و سیاهپوش کردن آنها و تزئین نخل مربوط به هر محل و گذاشتن سقاخانه‌ها با روضه خوانی و دادن صبحانه به عزاداران حسینی از اول محرم تا تاسوعا و عاشورا همه روزه برقرار و در روزهای قبل از تاسوعا و عاشورا را دسته‌های عزاداری و زنجیر زنی و سنگ زنی در اکثر نقاط و آبادی‌ها در خیابان‌های شهر و نقاط مختلف روستاها در حال برگزاری عزاداری هستند و تمام افراد هر آبادی و روستا از اقصی نقاط کشور به شهر و دیار و آبادی‌های خود می‌آیند و با دادن خرج (ریختن برنج و پذیرائی از عزاداران ) علاقه و ارادت خود را به حضرت سیدالشهداء و اهل بیت نشان می‌دهند که چنین برنامه‌هائی را همه ساله مردم ما دارند.

• نخل برداری یا نخل گردانی: نخل که نمادی از تابوت حضرت سیدالشهداء است و هر تکیه‌ای برای خود نخل مخصوصی دارد تا قبل از روز عاشورا نخل‌ها را با انواع پارچه‌ها و زر و زیور و اشیاء قیمتی تزئین نموده بسیاری از زنها به نیت برآورد حاجات خود طلا و گردن بند و وجه نقد و غیره را به نذر نخل به مسئولین نخل گردانی می‌دهند، در روزهای خاصی بر طبق رسم و سنت هر تکیه آن را از تیکه خود حرکت داده با شور و هیجان خاص و حسین حسین گویان آن را به نحو خاص حرکت داده و قدری بالا و پائین می‌کنند. زمین گذاشتن نخل برای خاکسپاری حضرت سیدالشهداء می‌کنند که صحنه‌های آن بسیار جانسوز و دلخراش است.

• خیرات و نذورات در ماه محرم و صفر: از ابتدای ماه محرم و شروع عزاداری‌ها به خصوص در دهه اول محرم تا تاسوعا و عاشورا هر کسی یا هر خانواده‌ای بنا به نذر خود و یا اطعام مردم بر حسب رسم و سنت هر ساله روزانه مقداری غذا تهیه کرده به افراد و خانواده‌ها به نیت حضرت سیدالشهداء تقدیم می‌کنند و یا در دیگ‌های آماده شده به تکایا و حسینه‌ها می‌برند تا بین مردم و عزادارانی که از اطراف و اکناف برای تماشای دسته‌های عزاداری و سینه‌زنی آمده‌اند توزیع و به مصرف آنها برسد. امکان ندارد که کسی به آبادی‌های اطراف سمنان در روزهای دسته و طوق آنها برود و بدون غذا برگردد که به شکر خداوند و اعتقادات خالص مردم و برکاتی که در این گونه کارهای خیر هست همه به فیض می‌رسند.

• سقاخانه‌ها در ماه محرم: در گذشته تکایا و حسینیه‌ها هر کدام دارای سقاخانه‌های مسی یا برنجی بزرگ و با ظرفیتی بودند که در جای مناسب خود قرار می‌گرفت و به وسیله افراد این سقاخانه‌ها در طول روز با آب خنک آب انبارها پر می‌شد مورد استفاده مردم قرار می‌گرفت. این سقاخانه‌ها در تابستان خیلی اهمیت داشت زیرا هوای گرم تابستان و عطش مردم برای تشنگی و مصرف آب سقاخانه‌ها به وسیله رهگذران چندین بار سقاخانه‌ها پر می‌شد و مردم با گفتن سلام بر حسین لعنت بر یزید رفع تشنگی و عطش می‌کردند. علاوه بر اینگونه سقاخانه‌ها که هر تکیه‌ای برای خود داشت و به وسیله افراد خیر و یا از طریق موقوفات آن تکیه فراهم شده بود و حالیه اثری از آنها حتی برای نشان دادن آن وسائل و ملزومات آن تکیه و حسینیه نیست عده‌ای هم بودند که با مشک‌های تمیز به مردم آب خوردن می‌دادند. این افراد مشک بدوش روزانه مشک‌های خود را از آب تمیز و خنک آب انبارها پر کرده در کوچه و بازار وبه ویژه در مسیر تکایا و امامزاده‌ها روان بودند و به مردم و افرادی که تشنه بودند و دسترسی به آب خوردن نداشتند آب می‌دادند. عده‌ای به آب مشک‌ها بیاد مشکل حضرت ابوالفضل و شهدای کربلا آب مشک را به بچه‌ها و کودکان خردسال خود می‌دادند و عقیده داشتند که حضرت ابوالفضل به آنها لطف خواهد داشت.

• تمثیل‌های رایج فارسی: تمثیل‌های ما که دنیائی از فکر و اندیشه و تجربه و تنبه و بیداری در آنها نهفته است بوسیله افراد صاحب اندیشه و خرد و مجرب در مسائل اجتماعی به مرور زمان کامل و به صورت دستورالعمل و راه کاری در فائق آمدن به مسائل و مشکلات روزمره به ما رسیده که ارزش فوق العاده دارند. اینک به نمونه‌ای از این تمثیل‌ها و معنی و مفهوم آنها اشاره می‌کنیم.

• یال و کوپال بهم زدن – به معنی قوی و تنومند و فربه شدن

• یک کاسه کردن – یک جا جمع کردن و یک جا ریختن

• یک دنده‌اش کم است- به این مفهوم که عقل طرف کم و بینای کار خود نیست.

• یار غار بودن- دوستی که در همه احوال دوستی او ثابت و پا برجا باشد.

• هر جا بچه هست غیبت نیست: به این منظور که اگر در خانه‌ای بچه‌ای باشد حرف و حدیث پشت سر این و آن تمام می‌شود و غیبت صورت نمی‌گیرد چون بچه سر همه را گرم می‌کند.

• مثل آینه دق- کسی که عبوس و اخمو و بد اخلاق باشد.

• اگر ماما می‌آورد مرده شوی می‌برد. آدمی گرفتار سرنوشت خویش است که چه بر سرش آید!

• گربه را دم حجله باید کشت: برای هر کاری از ابتدا باید میخ را کوبید و قدرت و غیرت نشان داد.

• قمر در عقرب بودن – شلوغ و به هم ریخته بودن- در هم بودن وضع اجتماعی

• قال قضیه را کندن- پایان دادن به غائله‌ای – خاتمه دادن به اختلافات و درگیری بین چند نفر

• سفره دلش پیش همه بازه – پیش هر کس گله گزاری می‌کند و شکایت از اوضاع و احوال دارد.

• رجز خوانی کردن – اظهار قدرت نمودن

• دست کسی را خواندن- به هدف و منظور کسی پی بردن و مقصودش را دانستن

• دختر تخم ترتیزکه: نظر به رشد سریع دختران و بالنده شدن آنها

• دهن کسی چاک و بست نداشتن – کسی که بی‌ادب باشد و رعایت موازین اخلاقی را نکند.

• خواب پاسبان چراغ دزد است: لحظه‌ای غفلت و عدم مراقبت زیان‌ها به بار می‌آورد!

• چار میخ کشیدن: کسی را تحت فشار و سخت گیری قرار دادن

نویسنده : فرهنگ شکوهی

درباره بخش تحریریه ویکی سمنان