حاج آقا حسین بایگان سمنانی

این خاطره توسط نصرت الله نوح نقل شده و پیش از این در مجله کومشه به چاپ رسیده است.

نمی‌توانیم راجع به تاریخ معاصر شهر سمنان سخن بگوئیم اما یادی از یک پدر و پسر از خاندان «بایگان‌سمنانی» نکنیم. البته در این‌جا بیشتر منظور بزرگ‌ خاندان «بایگان‌سمنانی» منظور است یعنی مرحوم «حاج‌آقا حسین» که بانی بسیاری از خدمات رفاهی و آسایشی در سمنان بودند و فرزند ارجمند ایشان «خسرو» نیز همچون پدر در بسیاری از امور عام‌المنفعه در سراسر دنیا مشارکت داشته و دارند. دوست بزرگوارم «احمد پناهی‌سمنانی» خاطرات بسیاری با «خسرو» دارند که در سمنان منجر به احداث چندین مرکز آموزشی و مطالعاتی شد [پرداختن به این مساله خود فرصت مفصل دیگری را می‌طلبد [:نوح]، اما حاج‌آقا بایگان سمنانی که بود؟

اگر بخواهم خیلی صریح پدر استاد گران‌مایه و ارجمند «خسرو بایگان‌سمنانی» [متولد ۱۳۲۷ش، مدیرعامل بنیاد دانش‌نامه ایرانیکا از سال ۲۰۰۴م]، را معرفی کنم ناچارم این‌چنین عنوان کنم که ایشان مردی بود که بیش از نیم‌قرن پیش در سمنان با حفر چاه عمیق ضمن کمک به آب شهر، نخستین کارخانه یخ مصنوعی را در سمنان ساخت که یخ مورد نیاز مردم را از نیشابور تا گرمسار و ورامین تامین می‌کرد.

اما داستان دیدارهای بنده با ایشان چنین بود:
من از سال ۱۳۳۵، به دعوت روانشادان میرزا عباسعلی حقیقت و حاجی حسین طلوعی به انجمن سمنانی‌های مقیم تهران پیوستم. این انجمن هر ماه در منزل یکی از اعضا تشکیل می‌شد و من چون جوانی ۲۵ ساله و بدون امکانات لازم برای پذیرایی از اعضای انجمن بودم رفتن به آن مجلس برایم مشکل بود و اعضای انجمن این را درک می‌کردند. آن‌ها شبی در جمع خودشان به من گفتند: شما با اشعاری که در گویش سمنانی ساخته‌ای همه ما را مجذوب خود کرده‌ای، از شما خواهش می‌کنیم
مانند فرزند یا برادر کوچک ما در این محفل شرکت کن و شعرهایت را برایمان بخوان. از آن پس در هر جلسه‌ای می‌رفتم ضبط‌صوت آماده بود و باید شعرهای سمنانی را برای حاضران در جلسه می‌خواندم و کلی مورد تشویق و تجلیل قرار می‌گرفتم. اتفاقاً حاج‌آقا حسین بایگان‌سمنانی [متولد۹/۲/۱۲۸۲ش، محله سی‌سر] فرزند غلامعلی [که در محله سی‌سر و ناسار آهنگری داشت]، هم یکی از اعضای انجمن سمنانی‌های مقیم تهران بود که بسیار به اشعار نغز سمنانی علاقه نشان می‌دادند. آنچه بنده از زبان فرزند برومندشان شنیدم چنین است که حاج‌آقا حسین در سن ۶ سالگی پدر و مادرش را در یک بیماری مسری از دست می‌دهد و تحت حمایت روانشاد «سید ابراهیم عمیدالسلطنه‌سمنانی» نماینده دوره اول مجلس شورای‌ملی [پدرخانم روانشاد حبیبه عامری، شاعره شهر سمنان] قرار می‌گیرد. ایشان هرگز محبت عمیدالسلطنه را فراموش نمی‌کرده و همواره سعی داشته آن ‌را جبران نماید [مصداق و شاهد بارز این گفته چنین است که در سال ۱۳۳۸ و هنگامی که نگارنده [: نوح] کار چاپ نخستین مجموعه شعر حبیبه عامری با عنوان «افسونگر» را به سرانجام رساندم و چاپش کردم، در جلسه انجمن سمنانی‌‌ها در خیابان نادری تهران [منزل حاج‌اقا حسین بایگان] به خواست ایشان چندین جلد خریداری و بین همشهریان توزیع شد].

حاج‌آقا حسین از سال ۱۳۰۰ که جوانی هجده‌ساله بوده دست به ایجاد تأسیسات حمل و نقل زده و در تهران و شاهرود و مشهد و سایر شهرها به فعالیت پرداخته و در گرفتن کنترات‌های دولتی و خصوصی مانند کنترات قند آبکوه مشهد، آسفالت شاهرود نیز عامل موثر بوده. به کشاورزی و دامداری نیز علاقمند بوده و هرگز کمک به مراکز آموزشی و دبستان‌ها و دبیرستان‌ها و رسیدگی به زندگی افراد محروم را از نظر دور نمی‌داشته است. حاج‌آقا حسین بایگان در سال ۱۳۲۹، تجارت‌خانه‌های خود را در خیابا‌ن‌های سعدی، امیریه، نادری و سرانجام در باغ‌صبای تهران دایر می‌کند و در جوار کارهای آبادانی صنعتی و کشاورزی در سمنان، شاهرود و مشهد، نمایندگی فروش اتومبیل‌های مختلف امریکایی و فرانسوی را نیز در دست می‌گیرد. [روانشاد بایگان بخاطر حسن‌خلق، مردم‌داری و خیرخواهی مورد محبت همه مردم بود و با خانواده‌های مشهور شهر سمنان نظیر طاهری‌ها، فامیلی‌ها، عامری‌ها، عمیدالسلطنه، شریعت‌پناهی، دانش، علوی، یغمایی، خوش‌کیش، لاجوردی، نوحیان، خلعت‌بری و طباطبایی دوستی و رفت‌وآمد داشت. نزدیک‌ترین دوستان او زنده‌یادان سید مصطفی طاهری و مهندس صدرا صدر بودند]. ایشان که هفت فرزند بنام‌های غلامعلی [متوفی در سال۱۳۷۹]، فردوس، پرویز، خسرو، شیرین، فرهاد و بیتا داشت [هم‌اکنون فرزندان و خاندان ایشان در ایران و امریکا سکونت دارند]، در ۲۱/۳/۱۳۴۹، و در سن ۶۷ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان خون چشم از جهان فرو بست و در امام‌زاده جعفر سمنان به خاک سپرده شد.

اما بهتر است دوباره به اصل مطلب برگردیم، در همان سال‌ها، حاج‌آقا حسین بایگان، بازرگان خیرخواه و نیکوکار و در واقع مرد خودساخته سمنانی، برای همه مردم شناخته شده بود. بخاطر دارم در سال ۱۳۳۵ چاه عمیقی در اول خیابان منوچهری، مقابل در دوم کارخانه ریسندگی کنده می‌شد. ما جوانان به تماشای دستگاه عظیم حفاری چاه عمیق می‌ایستادیم و خوشحال بودیم که شهر ما از کم‌آبی نجات خواهد یافت. بعدها متوجه شدیم که این چاه عمیق را حاج‌آقا حسین حفر کرده و برای این‌که دوستانش را هم در این امر خیر شریک کند به دو تن از آن‌ها پیشنهاد داده است تا با استفاده از آب این چاه عمیق برای استفاده مردم شهر و منطقه اولین کارخانه یخ مصنوعی را بسازند و آن‌ها هم [آقایان شریعت‌پناهی، حاج حسن علوی] در این کار شرکت کردند و نخستین کارخانه یخ مصنوعی سمنان که همه شهرهای آن منطقه را یخ می‌داد ایجاد کردند. جوانان امروز که این مطلب را می‌خوانند و در خانه‌های خود یخچال‌های متعدد دارند نمی‌دانند پدارن‌شان چگونه در تابستان‌های گرم در حسرت یک قطعه یخ ناآلوده آه می‌کشیدند و یا از آب‌های آب‌انبارهای عمومی استفاده می‌کردند… .

و اما تصویر دیگری که در خلال ایام از گزند به دور مانده و دیدنش توفیق خوبیست مربوط به سال ۱۳۴۷ش است که آن زمان از طرف روزنامه کیهان برای تهیه مطالبی پیرامون نیازمندی‌های سمنان و بازدید از حفاری‌های آرامگاه و خانقاه شیخ‌علاءالدوله سمنانی [شاعر و عارف بزرگ ایران در قرون هفتم و هشتم] در صوفی‌آباد، واقع در دو فرسخی سمنان به این شهر رفته بودم. اعضای انجمن شهر که همه از دوستان و یا بستگان من بودند مرا به جلسه‌ی انجمن شهر دعوت کردند تا از برنامه‌های در دست اقدام آن‌ها آگاه شوم و مطالبی درباره آن بنویسم. افرادی که آن‌روز در جلسه انجمن شهر حضور داشتند از راست عبارتند از:
حسن برومند [شهردار وقت]، سید زین‌العابدین طاهری، هادی حسنی [خبرنگار روزنامه کیهان در سمنان]، …، فروغی [عضو انجمن شهر]، میرزا محمدهادی فامیلی [رئیس انجمن شهر]، نصرت‌الله نوح [خبرنگار اعزامی روزنامه کیهان] و… مدیر کارخانه ریسندگی سمنان [که متاسفانه نام او را فراموش کرده‌ام]، اسدالله وفا مدیرعامل جمعیت شیروخورشید سرخ سمنان. از این جمع به غیر از من و مدیر سابق کارخانه ریسندگی که از او بی‌خبرم، همه روی در نقاب خاک کشیده‌اند. روان‌شان شاد» .